روایت یک آرزو

چی شد که برنامه نویسی رو کنار گذاشتم؟

 

همیشه آرزو داشتم که سیستم عامل گنو لینوکسی خودم رو بنویسم ولی هیچ وقت نمی دونستم که از کجا شروع کنم، چی باید یاد بگیرم و از کی و کجا باید یاد بگیرم. من تقریبا از 22 سالگی برنامه نویسی پایتون رو شروع کردم، ولی هیچ وقت نشد که تبدیل به یک Senior Developer بشم. چرا؟

نداشتن منتور خوب

الان تو این دوره زمونه با گسترش شبکه های اجتماعی و یوتیوب، هر کسی می تونه یه منتور پیدا کنه که کامل مسیر شروع رو در اختیارش بذاره؛ زمان من یه استاد دانشگاه بی سواد بود و یه منشی مجتمع فنی تهران! جفتشون هم فقط دنبال پر کردن جیب خودشون بودن. بالاخره با خرج کردن کلی پول، هیچی یاد نگرفتم و به توصیه یکی از دوستان، رفتم سراغ ویدیوهای جادی.

شرکت های کلاهبردار

بعد از اینکه به اندازه یک Junior Developer مطلب یاد گرفتم، رفتم دنبال کار (این برای زمانی است که در تهران زندگی می کردم). همه جور شرکتی رو دیدم! یکی می گفت شما مهارت کافی نداری و باید توسط شرکت آموزش ببینی و این هزینه رو باید شما پرداخت کنی، بعد از سه ماه مفت کار کردن واسه ما تازه ببینیم بدرد ما می خوری یا نه! ما هم در کمال خوش باوری قبول کردیم و پول رو دادیم، به اندازه همون چیزی که بلد بودیم به ما آموزش دادن و بعد سه ماه که پروژه تموم شد با ما خداحافظی کردن. موردهای دیگه فقط سه ماه “آزمایشی” باید براشون کار می کردی تا همچنان ببینن بدرد کارشون می خوری یا نه، که ترجمش میشه: یه حمال مفت می خوایم تا پروژه رو پیش ببره و بعدش بدرود. و شرکت های دیگر و بازی های دیگر…

جبر جغرافیا

سال 98 مجبور به بازگشت به شهرستان شدم، و درد تازه شروع شد! حالا که از مرکز فاصله گرفتم، شرکت ها دیگه هیچ رقبتی به استخدام یکی مثل من نداشتن. چرا؟ چون تهران نیستی! چون همچی تو این تهران خراب شده است.

حقوق و هزینه زندگی

حدود 3 ماه پیش با یه چندتا از بچه های نرم افزار آزاد درباره کار صحبت کردم. نتیجه این شد که به یکی مثل من نهایتا 12 الی 15 تومن حقوق بدن، اون هم تو شرایطی که اگه تهران زندگی کنم! من اگه 15 تومن هم حقوق بگیرم باز کفاف زندگی تو تهران رو نمی ده.

سخن پایانی

الان که نزدیک به 27 سالمه، خیلی از موقعیت هام رو از دست دادم، ولی آدمی نیستم که کم بیارم. تصمیم گرفتم شغل پدرم، یعنی گرافیک رو ادامه بدم. می خوام یه چاپ خونه برای خودم راه بندازم تو شهر کوچیکم و منت کسی رو برای کار نکشم.

ابتذال زمانه

این روزها، وقتی شبکه‌های اجتماعی رو باز می‌کنی، سیلی از اطلاعات به سمت تو روانه میشه. دیروز این سوال برای من پیش اومد که چقدر از این اطلاعات اصلا بدرد بخور هستند؟

جواب: هیچ!

مطالب به قدری زرد و دسته چندم است که صرفا چیزی بیشتر از سواد رسانه‌ای قلمداد نمی‌شود. به قول دوستی:

قدیم مردم به اندازه کوزه‌ای علم داشتند و راحت از آن کوزه می‌نوشیدند؛ الان ما به اندازه اقیانوسی داده داریم و فقط مثل حیوانات کمی ازش را لیس می‌زنیم!

این حرف گرچه کمی تند، ولی واقعیت است. منبع اطلاعات ما جای کتاب، شده شبکه‌های اجتماعی! بلاگرهایی که مطالبی را می‌خوانند، با تفکرات رادیکال تفسیر می‌کنند و مانند نوشخوار به خورد مردم می‌دهند. ما از هرچیزی کمی اطلاعات داریم اما انقدر میزانش کم است که نمی‌شود اسمش را دانش گذاشت. ما مشتی بی‌سواد در بند الگوریتم‌ها هستیم. چند وقت پیش جادی در ویدئویی گفت که «بنده الگوریتم نباشیم!» و این حرف چقدر جای تفکر دارد. ما (جامعه) در قرن بیست و یکم یک عقبگرد بزرگی کردیم و وارد سراشیبی سقوط شدیم؛ شبکه‌های اجتماعی (چه آزاد و چه غیر آزاد) بجای اینکه باعث پیشرفت ما بشوند، ما را به ابتذال کشاندن.

یک سوال:

  • آخرین باری که برای مطالعه تمرکز داشتید کی بود؟

در واقع ما تنبل شدیم؛ انقدر که همچی آماده است، ما به خودمان زحمت پردازش هم نمی‌دهیم. فاصله همچی با ما فقط یک دکمه سرچ است. احتمالا پیش خودتان می‌گویید «چقدر طرز فکر قدیمی دارد». منظور من این است که امکان استفاده درست از شبکه‌های اجتماعی وجود ندارد. خاصیت شبکه‌های اجتماعی ابتذال است؛ شما به «متفکرین» عصر حاضر که در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند یه نگاه بیانداز، کدامشان مطالبشان زرد نشده؟ هر کسی که طبق خواسته الگوریتم (یعنی زرد شدن) پیش نرود، نمی‌تواند مخاطب پیدا کند. ما از عصر مدرنیته به پست مدرنیته رسیدیم، ما از هگل و کانت و سارتر به امثال شاهین نجفی رسیدیم؛ یک مشت پوپولیست. از این بدتر هم می‌تونست بشه؟

اشخاصی مانند ایلان ماسک و مارک زاکربرگ ماشین‌هایی ساختند که مانند برده‌داران ما را شلاق می‌زنند و ما برده‌هایی هستیم که اطلاعاتمان را دو دستی تقدیم این اربابان می‌کنیم تا کمی دوپامین در مغز ما ترشح بشود. این خلاصه زندگی ما است. یه ملت مبتلا به سندروم استکهلم. الگوریتم‌ها تصمیم می‌گیرند ما چه ببینیم، چه بخوانیم و حتی چه بگوییم؛ اگه این اسمش بردگی نیست پس چیه؟

ما در این اقیانوس با یک قایق بادی شناور هستیم و الگوریتم‌ها همان موج‌های عظیمی هستند که ما را جابه‌جا می‌کنند و روزی هم می‌رسد که ما در این اقیانوس غرق می‌شویم. شما را نمی‌دونم ولی من که از این وضعیت خسته شدم؛ دیگه می‌خوام خودم به قایق زندگیم مسیر بدم.

میخی بر تابوت فایرفاکس و آغاز دیکتاتوری کروم

چند ماه پیش مقاله‌ای با عنوان «جنگ مرورگر نه، بلکه جنگ وب» ترجمه و در وبلاگم منتشر کردم. اگر چه ماجرای DRM کروم لغو شد، ولی فایرفاکس پیروز ماجرا نبود!

امروز خبری را خوندم که میخی بود بر تابوت فایرفاکس:

دولت آمریکا یا در اصل USWDS، که مجموعه‌ای جامع از استانداردها را برای وبسایت‌های دولت ایالات متحده ایجاد می‌کند، پشتیبانی از فایرفاکس را متوقف کرد! (لینک خبر)

تو این خبر سهم بازار جهانی مرورگرها را بررسی می‌کند و سهم فایرفاکس کمتر از ۳٪ است. طبیعتا توسعه دهندگان خودشون را برای ۳٪ خسته نمی‌کنند. فاجعه در آسیا است:

همانطور که می‌بینید، سهم فایرفاکس در آسیا تقریبا صفر است! این میزان رغبت مردم به استفاده از نرم‌افزار آزاد را نشان می‌دهد. تراژدی اونجاست که حتی توسعه دهندگان و فعالین جامعه نرم‌افزار آزاد هم علاقه‌ای به استفاده از ابزار آزاد نشان نمی‌دهند. نمونه‌اش همین گیتهاب که بیشتر منابع نرم‌افزارهای آزاد را می‌توانید آنجا پیدا کنید. همون گیتهابی که حساب کاربری ایرانی‌ها را در سال ۲۰۱۶ مسدود کرد.

نرم‌افزار آزاد اومده تا تجربه کاربری بهتر و امنیت بیشتر را به جامعه بده؛ وظیفه جامعه حمایت کردن از آن است. با نصب و استفاده از نرم‌افزارهای آزاد ازش حمایت کنید.

پ‌آرچ – تجربه استفاده از توزیع ایرانی

مقدمه

پ‌آرچ (P-arch) یک توزیع گنو/لینوکس بر پایه آرچ است و به صورت پروژه شخصی توسط تیم پ‌آرچ توسعه داده می‌شه. این سیستم عامل کاملا آزاد و متن باز بوده و مشارکت در این پروژه برای همه آزاد است.

اسم

پ‌آرچ مخفف پرشین آرچ (Persian Arch) که پارچ هم خوانده می‌شه. نقدهای زیادی به اسم وارده چرا که وقتی از اسم پروژه جوک ساخته بشه، جدی بودن پروژه توسط جامعه زیر سوال میره.

تجربه کاربری

من نسخه‌های گنوم و KDE را استفاده کردم. به عنوان کسی که ۱۰ها توزیع را امتحان کرده، میگم عالیه! یک توزیع سبک بدون برنامه‌های پیش‌فرض بلا استفاده، نصاب زیبا و آسان، برنامه‌های از پیش نصب شده کاربردی و … . تو این شرایط فیلترنت که دسترسی به خیلی از برنامه‌ها غیرممکن شده، AUR همه چیز را در دسترس قرار داده. قبلا تجربه استفاده از مانجارو را داشتم ولی پ‌آرچ یک سر و گردن بالاتر است. سرعت، روان بودن، مصرف بهینه باتری نسبت به باقی توزیع‌ها از جمله ویژگی‌های پ‌آرچ است. مانجارو مشکلات خودش را دارد که تو این مقاله سهراب به خوبی توضیح داده. تنها رقیب جدی پ‌آرچ، EndeauvorOS می‌تونه باشه که اهداف متفاوتی دارد.

من استفاده از گنو لینوکس را از CentOS 6 شروع کردم و بعد از استفاده از توزیع‌های مختلف به دبیان رسیدم. بعد از ۴ سال استفاده از دبیان با رابط کاربری گنوم، تصمیم گرفتم توزیع بهتری را امتحان کنم. در ماستودون دوستان توزیع‌های برپایه آرچ را پیشنهاد دادند. اول کمی گارد داشتم چون تجربه خوبی از مانجارو نداشتم؛ مدتی پ‌آرچ را روی ماشین مجازی امتحان کردم و واقعا لذت بردم! من پ‌آرچ را برای دوتا از نزدیکانم هم نصب کردم البته با رابط کاربری گنوم، و اونها هم با من هم عقیده هستند که این توزیع واقعا خوبه.

تیم توسعه

من تو کامیونیتی‌های مختلفی بودم و با تیم‌های توسعه زیادی ارتباط داشتم ولی مثل تیم پ‌آرچ ندیدم! پیشنهادم را به ساعت نکشیده، اجرا کردند! سابقا در تلگرام و الان در فروم، هر کسی هر مشکلی در رابطه با پ‌آرچ داشته باشه راهنمایی می‌کنند.

نتیجه

من پ‌آرچ را به همه توصیه می‌کنم؛ اگه از ویندوز و آپدیت‌هاش خسته شدید و یا کاربر گنو لینوکس هستید و با Package Manager مشکل دارید، پ‌آرچ گزینه خوبیه برای مهاجرت.

نرم‌افزار آزاد به ابزار آزاد نیاز دارد

در دهه گذشته، توسعه‌دهندگان نرم‌افزار آزاد بارها وسوسه ابزارهای توسعه‌ای شده‌اند که توانایی ساخت نرم‌افزار آزادی را با کارآمدی و قدرت بیشتر دارند.

به ما گفته می‌شود تنها هزینه این است که خود ابزارها غیر آزاد هستند یا به عنوان سرویس‌های شبکه با کدهایی اجرا می‌شوند که ما خودمان نمی‌توانیم آنها را ببینیم، کپی کنیم یا اجرا کنیم. توسعه‌دهندگان نرم‌افزار آزاد در تصمیم‌های خود برای استفاده از این ابزارها و سرویس‌ها – سرویس‌هایی مانند BitKeeper، SourceForge، Google Code و GitHub، تصمیماتی اتخاذ کرده‌اند که آزادی جوامع توسعه‌دهنده و کاربرانشان را از بین می‌برد. این تصمیم‌ها برای استفاده از ابزارهای توسعه غیرآزاد و خصوصی اعتبار ما را در دفاع از آزادی نرم‌افزار تضعیف می‌کند و آزادی ما و کاربرانمان را به خطر می‌اندازد، به گونه‌ای که ما باید آن را رد کنیم.

در سال 2002، لینوس توروالدز اعلام کرد که هسته لینوکس به سیستم کنترل نسخه توزیع شده “BitKeeper” (DVCS) منتقل می‌شود. در حالی که این تصمیم باعث ایجاد هشدار و بحث‌های زیادی شد، BitKeeper به توسعه دهندگان هسته اجازه داد تا به روشی توزیع شده کار کنند که در آن زمان توسط ابزارهای نرم افزار آزاد پشتیبانی نمی‌شد – برخی از توسعه دهندگان لینوکس به این نتیجه رسیدند که مزایا ارزش معاوضه با توسعه دهندگان را دارد. آزادی سه سال بعد، زمانی که مالک BitKeeper، لری مک‌وی، مجوزهای رایگان چندین توسعه‌دهنده هسته اصلی را به BitKeeper پس از تلاش اندرو تریجل برای نوشتن جایگزینی آزاد برای BitKeeper، باطل کرد، شک‌ها ثابت شدند. توسعه دهندگان کرنل مجبور شدند جایگزین نرم افزار آزاد خود را بنویسند: پروژه ای که اکنون به نام Git شناخته می شود.

البته، روابط نرم افزار آزاد با ابزارهای توسعه غیرآزاد بسیار بزرگتر از BitKeeper است. منبع خدمات پشتیبانی توسعه نرم افزار آزاد SourceForge زمانی در دسترس کاربرانش بود اما نویسندگان آن به مدل کاملا بسته بازگشته‌اند. در حالی که SourceForge با استفاده از نرم افزار آزاد ساخته شده است، کاربران SourceForge با نرم افزار از طریق وب تعامل دارند. از آنجا که کاربران هرگز هیچ کپی از نرم افزار SourceForge ندارند، هرگز نمی توانند منبع را درخواست کنند. پروژه‌های مشابهی مانند CollabNet’s Tigris.org، سرویس‌های «میزبانی پروژه منبع باز» Google Code، و GitHub، هر کدام اهداف مشابهی داشته‌اند و کد خود را به طور مشابه دور از دسترس نگه داشته‌اند. خدمات آنها اغلب بدون هزینه ارائه می‌شود و برای توسعه نرم افزار آزاد تبلیغ می‌شود، اما این تعهد به نرم افزار خودشان که پلتفرم های توسعه را اجرا می کند، گسترش نمی‌یابد. کد منبع هر یک از این سیستم‌ها توسط توسعه دهندگانی که از خدمات استفاده می کنند خصوصی و غیرقابل تغییر باقی می‌ماند.

این ابزارهای توسعه غیر رایگان برای بسیاری از توسعه دهندگان نرم افزار آزاد معضلی ایجاد می‌کند. هدف بسیاری از این ابزارها از طریق توسعه کارآمدتر نرم افزار آزاد، نرم افزار آزاد بیشتر و آزادی بیشتر است. CollabNet، Google و GitHub هر کدام ادعا می‌کنند که می‌خواهند نرم افزار آزاد موفق شود و ادعا می‌کنند که می‌خواهند به آن کمک کنند. اگرچه این شرکت‌ها بنا به دلایلی، آزادی نرم‌افزار را از طریق ابزارهایی که کمتر با اصول اخلاقی نرم‌افزار آزاد مطابقت دارد، نسبت به مواردی که به دنبال ایجاد آن هستند، انتخاب می‌کنند. نتیجه توسعه دهندگانی است که از قدرت کنار گذاشته شده‌اند. آزادی کد نرم افزار  که این هکرها تولید می‌کنند مشروط به انحصار غیرقابل قبول است.

اول اینکه استفاده از ابزارهای غیر آزاد پیامی غیرقابل قبول برای کاربران نرم افزار آزاد تولید شده ارسال می‌کند. به نظر می‌رسد توسعه دهندگان می‌گویند: “آزادی نرم افزار برای شما به عنوان کاربران مهم است، اما برای ما نه.” چنین رفتاری اثربخشی اساسی تعهد اخلاقی قوی در قلب جنبش نرم افزار آزاد را تضعیف می‌کند. به عنوان کسانی که از قبل به نرم‌افزار آزاد متعهد هستند، باید نشان دهیم که می‌توانیم با استفاده از نرم‌افزار آزاد موفق شویم – و پیشرفت کنیم. ما باید از جایگزین‌های آزاد برای سیستم‌های اختصاصی مانند Savane که می‌تواند جایگزین SourceForge یا Google Code شود و گنو ساوانا را اجرا کند، یا Gitorious که می‌تواند جایگزین GitHub شود، با استفاده از آن‌ها و با بهبود آنها در مناطقی که کمبود دارند، پشتیبانی کنیم.

ثانیاً، ما باید بدانیم که در آینده، نرم افزاری که تولید می کنیم به اندازه نرم افزاری که برای استفاده، توزیع و تکامل مستمر به آن وابسته است آزاد است.

مجوز GNU GPL و کد منبع برای کاربری که تلاش می‌کند برنامه‌ای را بدون دسترسی آزاد به نرم‌افزار مورد نیاز برای انجام آن اصلاح تغییر دهد، معنای کمی دارد. نه تنها آزادی توسعه دهندگان بلکه در نهایت، کاربران آنها و همه توسعه دهندگان “پایین دستی” آینده نیز در خطر است. کسانی که استفاده از ابزارهای غیر آزاد را انتخاب می‌کنند، همه را به هوس گروه‌ها و افرادی که ابزارهایی را که به آنها وابسته هستند تولید می کنند، قرار می دهند.

در حالی که ابزارهای توسعه اختصاصی ممکن است به توسعه دهندگان نرم افزار آزاد کمک کند تا نرم افزار آزاد بیشتری در کوتاه مدت ایجاد کنند، هزینه غیر قابل قبولی دارد. در حوزه بحث‌برانگیز نرم‌افزار خصوصی و خدمات شبکه، توسعه‌دهندگان نرم‌افزار آزاد باید در سمت آزادی «بیش از حد» اشتباه کنند. به خطر انداختن اصول ما در تلاش برای دستیابی به آزادی بیشتر، برای کاربران ما و برای جامعه بزرگتر توسعه نرم افزار آزاد، خود زنی، ناپایدار و در نهایت ناعادلانه است.

همانطور که نگهبانان اولیه گنو ابتدا بر ایجاد ابزارهای آزاد برای ایجاد نرم افزار آزاد تمرکز کردند، ما باید اطمینان حاصل کنیم که می توانیم نرم افزار را آزادانه و با استفاده از ابزارهای آزاد بدون ابهام تولید کنیم. شکست ما در انجام این کار منجر به نرم افزاری می‌شود که به طور غیرمستقیم، کمتر آزاد است. ما باید در مقابل استفاده از ابزارهایی که آزادی‌هایی را که در توسعه نرم افزار به کاربران خود ارائه می‌کنیم را به ما نمی‌دهند مقاومت کنیم و باید بر تولید کنندگان ابزارهای توسعه خود فشار وارد کنیم. نرم افزار آزاد با به خطر انداختن اصول ما به موفقیت دست نیافته است. با به خطر انداختن آزادی ابزارهایی که برای ساختن دنیایی آزاد از آن استفاده می کنیم، از نظر فنی، عملی یا اخلاقی به خوبی خدمت نخواهیم کرد.

منبع Benjamin Mako Hill

فدیورس چطور کار میکند؟

فدیورس چطور کار میکند؟

با تصاحب توییتر توسط ایلان ماسک، مردم در حال مهاجرت به شبکه‌‌های اجتماعی جایگزین هستند. یکی از آن‌ها ماستادون (Mastodon) هست که یک شبکه اجتماعی غیر متمرکز بر یک پروتکل به نام ActivityPub ساخته شده است. این پروتکلی هست که Fediverse بر آن ساخته شده.

ولی ما نمیخوایم درباره مسائل فنی پشت Fediverse صحبت کنیم. چیزی که ما میخوایم به سادگی اینه که چطور Fediverse یا ماستادون کار می‌کند. ماستادون فقط یک بخش از Fediverse هست. کلمه Fediverse از میکس دو کلمه Federation و Universe ساخته شده.

شبکه Fediverse شبکه‌های اجتماعی مختلف را به هم متصل میکند و ارتباط بین کاربران را با هم ممکن می‌کند. برای مثال، کاربران می‌توانند همدیگر را دنبال کنند و یا برای هم پست بفرستند و یا به سادگی هر چیزی که می‌خواهند با هم به اشتراک بذارند بدون اینکه مجبور باشند روی حتی یک شبکه اجتماعی متمرکز و یا وب سایت ثبت نام کنند.

شبکه‌های Mastodon, Pleroma, GNU Social و Pixelfed فقط چندتا از این شبکه‌های اجتماعی مختلف هستند که همه به هم توسط پروتکلی که بر آن ساخته شدند، متصلند. هر کدام از این شبکه‌های اجتماعی Instance ها یا سرورهای زیادی دارند. در نتیجه آنها فدرال شده با هم و هر کدام از federation ها هم باز فدرال شده هستند.

اگر برای شما خیلی پیچیده هست، زمین را تصور کنید. ما کشور های زیادی داریم، همه با هم در ارتباط هستند و در هر کشور، شهرهای زیادی هستند که آنها هم به هم متصل هستند. حالا هر شهری میتونه با شهر دیگه در ارتباط باشه، چه داخل و چه خارج از کشور.

Imke Senst, Mike Kuketz, RockyIII (licensed CC BY-SA 4.0)

برای مثال آمریکا، انگلیس و ایران را در نظر بگیرید. از قاره‌های مختلف با شهرهای زیاد. حالا ما آمریکا را به عنوان Mastodon، انگلیس را Pleroma و ایران را GNU Social در نظر میگیریم.

این کشورها (شبکه‌های اجتماعی) باهم رابطه دارند. آمریکا و انگلیس روابط خودشان را دارند، آمریکا و ایران روابط خودشان و همینطور انگلیس و ایران هم روابط خودشان.

حالا هر کدام از این کشورها (شبکه‌های اجتماعی) شهرهای خودشان (Instances/سرورها) را دارند. آمریکا برای مثال نیویورک و واشینگتن را دارد. هر کدام از این شهرها (اینستنس‌ها)، به هم متصل هستند و همچنین به کشورهای دیگر (شبکه‌های اجتماعی)، مثل لندن در انگلیس یا تهران در ایران. یک شخص (کاربر) در تهران (یک اینستنس) از ایران (GNU Social) می‌تواندبا شخص دیگر (کاربر دیگر) از نیویورک (یک ایسنتنس) در آمریکا (Mastodon) ارتباط برقرار کند.

این روش کار Fediverse هست. Fediverse یک شبکه اجتماعی یا یک سایت نیست، بلکه یک فدرال از سایت‌ها و شبکه‌های متصل به هم هست.

مثال دیگر ایمیل هست. شما (با Gmail) میتوانید به دوستتان (که از Yahoo استفاده می‌کند) پیام بفرستید. هردو میتوانید از دوست دیگرتان (که از AOL استفاده می‌کند) پیام دریافت کنید. هیچکدام از شما مجبور نیستید برای فرستادن و دریافت ایمیل از یک سایت استفاده کنید.

شما حتما متوجه خواهید شد، چطور نام کاربری و یا IDها در fediverse کار می‌کنند. ارتباط با همدیگر بسیار سادست. همانطور که هر کسی میتواند یک اینستنس اجرا کند، مردم هم می‌توانند در هر اینستنسی که دوست دارند ثبت نام کنند.

مثلا من در khiar.net ثبت نام کردم با نام کاربری “parsaranjbar” و شما در mstdn.io با نام کاربری “arh” ثبت نام کردید. همانطور که شما @arh در توییتر هستید، شما @arh در mstdn.io هستید و همچنین Fediverse ID شما هست @arh@mstdn.io .
از آنجایی که ماستادون فدرال هست شما میتوانید با جستجو کردن @parsaranjbar@khiar.net من را دنبال کنید.

و از آنجایی که ماستادون بخشی از Fediverse هست، کسی با نام کاربری sara در یکی از اینستنس های Pleroma، مثلا pleroma.social، میتواند توسط کاربر ماستادون دنبال شود اگر کاربر جستجو کند @sara@pleroma.social .
مطمئناً شما متوجه هستید که pleroma.social فقط یک مثال بود. اگر کسی با نام کاربری Maggie در یک اینستنس Pleroma با نام animelovers.xyz ثبت نام کند، من میتوانم با وارد کردن @Maggie@animelovers.xyz او را دنبال کنم.

مهم نیست اگه کسی از Pleroma یا ماستادون استفاده کند، هردو باهم فدرال شده هستند، همانطور که همه شبکه‌های اجتماعی در Fediverse هستند، پس کاربرها می‌توانند باهم ارتباط داشته باشند بدون اینکه مجبور باشند در سایت‌های مختلف ثبت نام کنند و یا کار فنی خاصی انجام دهند.

به همین سادگی.

برخلاف توییتر که توسط یک شخص (درحال حاضر ایلان ماسک) کنترل می‌شود، Fediverse توسط کسانی که اینستنس‌ها را اجرا می‌کنند moderate می‌شود. این کار از دیکتاتوری جلوگیری می‌کند چون هر کسی می‌تواند یک اینستنس اجرا کند. اگر از یک شخص در یک اینستنس خوشتان نمیاد، می‌توانید شخص را بلاک و یا کل آن اینستنس را برای خودتان بلاک کنید.

من شکایاتی شنیدم درباره اینکه ممکنه Fediverse یا ماستادون امکاناتی که در توییتر بود را نداشته باشد. یا که نحوه کار fediverse نگرانشان می‌کند. بیاید به آنها پاسخ بدهیم.

تاییدیه

پروسه تاییدیه با توییتر یا شبکه‌های اجتماعی متمرکز دیگر تفاوت دارد. هر کسی می‌تواند در Fediverse تاییدیه بگیرد. برخلاف توییتر، که یک شخص تصمیم می‌گیرد چه کسی میتواند تاییدیه بگیرد، شما خود میتوانید خودتان را تایید کنید.

و در Fediverse شما نیازی ندارید که هویت خود را معرفی کنید تا تأیید شود که شما شخص پشت پروژه خاص یا یک ارگان هستید. تاییدیه میتواند به روش‌های مختلفی انجام شود.

یک روش، قرار دادن یک کد در وبسایتتان و لینک کردن صفحه وب به پروفایل ماستادون شما است. این قابلیت در پروفایل وجود دارد. کدی که در وبسایت شما وجود دارد سپس میتواند توسط اینستنس خوانده شود و اگر کدی را بخواند که به پروفایل شما اشاره میکند، یک تیک سبز کنار لینکی که در پروفایلتان گذاشتید نشان داده می‌شود.

این تیک نشان میدهد که شما واقعا پشت وبسایت هستید. کد آماده است، نیازی ندارید که خودتان بنویسید. فقط در سایتتان کپی و الحاق می‌کنید. به همین آسانی.

نمونه یک پروفایل تایید شده در Mastodon

روش دیگر برای تایید خود، که احتمالا براتون سخت خواهد بود، استفاده از PGP/GPG encryption key است و امضا یک پیام بر ادعا اینکه این پروفایل مال شماست. این کار ممکن است برای شما پیچیده باشد، پس ما واردش نمی‌شیم.

یک راه دیگر این است که به سادگی لینک پروفایل Fedivers را به شبکه‌های اجتماعی دیگه که در آن عضو هستید و یا پروفایل Fediverseتان را به وب سایت ارگانتان، بدون نیاز به گذاشتن اون کدی که درباره‌اش صحبت کردیم. تیک سبز را نشان نمی‌دهد ولی کار را انجام می‌دهد. به هر حال، هدف از تاییدیه، اطمینان دادن به دیگران است که واقعا خودتان هستید و نه خودنمایی، درسته؟

به هرحال Fediverse پر از امکاناته و شما محدود به چند روش نیستید. شما می‌توانید خلاق باشید، یا فقط مدتی را در Fediverse بگدرانید و مردم را ببینید که چطور انجامش میدهند.

حریم خصوصی

بیشتر شبکه‌های اجتماعی Fediverse با تفکر حفظ حریم خصوصی ساخته شدند. البته این به آن معنی نیست که همیشه امن باشند، به این معنی است که به صورت پیش فرض از شما جاسوسی نمی‌کنند. شما تبلیغات، تعقیب کننده‌ها(Trackers) و یا الگوریتم‌ها را نمی‌بینید. شبکه‌های Fedi بر این اساس ساخته شده‌اند تا تجربه واقعی از شبکه‌های اجتماعی را به کاربران بدهند، جای اینکه با شما مثل کالا برخورد کنند.

حتی اگر به هیچ اینستنسی اعتماد ندارید، می‌توانید برای خودتان یکی ایجاد کنید. و اگر شما نمی‌توانید یا نمی‌دانید چطور، سرویس‌هایی هستند که در عوض پول به شما فضا می‌دهند و کارهای فنی را هم برایتان انجام می‌دهند. البته شما مجبورید که به آن‌ها اعتماد کنید.

به هر حال، داده شما در اینستنسی که در آن ثبت نام کردید ذخیره می‌شود.اگر در اینستنس social.linux.pizza (یک اینستنس ماستادون) ثبت نام کنید، فقط کسانی که آن اینستنس را مدیریت می‌کنند به داده‌هایتان دسترسی دارند (مثل ایمیلی که با آن ثبت نام کردید، آدرس IP، آخرین بازدید و…). اگر در سوئد باشد، آن‌ها تحت قانون سوئد خواهند بود. هیچ اینستنس دیگری به داده‌های شما دسترسی نخواهد داشت مگه اینکه خودتان دهید یا اینستنستان به اشتراک بذارد. این برای حریم خصوصی شما بهتر است چون بر خلاف توییتر که یک شرکت بزرگ است و با دولت‌ها (اللخصوص آمریکا) کار می‌کند، خیلی از ادمین‌های Fedi فقط برنامه‌نویس‌هایی هستند که خارج از آمریکا زندگی میکنند و از کار دولت‌ها در حریم خصوصی مردم بیزارند، در نتیجه شاید از کار کردن با آن‌ها سر باز بزنند.

من شکایاتی در مورد ایجاد اینستنس توسط اتحادیه اروپا در Fediverse دیدم و اینکه آن‌ها با حریم خصوصی چطور برخورد می‌کنند.

کسانی که پشت آن اینستنس هستند نمی‌توانند به داده‌های شما دسترسی داشته باشند مگه اینکه خودتان به آن‌ها دهید. Fediverse هیچ دیتاسنتر مرکزی ندارد پس مگه اینکه در اینستنس اتحادیه اروپا ثبت نام کنید، شما از جمع‌آوری داده‌ها در امانید. و شما مجبور نیستید در اینستنس آن‌ها ثبت نام کنید، این زیباییه Fediverse هست. فدرال هست، شما می‌توانید از اینستنس خودتان با آن‌ها در ارتباط باشید.

در ماستادون امکانات زیادی برای حفظ حریم خصوصی هست. هر پیام گزینه‌های حریم خصوصی زیادی دارد و کاربر میتونه بین خصوصی بودن و عمومی بودن پیام انتخاب کند. پیام عمومی در خوراک جهانی (Global feed) که به Timeline هم شناخته شده است، نمایش داده می‌شود و پیام خصوصی فقط در Timeline کاربرانی که شما را دنبال می‌کنند، نمایش داده می‌شود. همچنین پیام‌ها می‌توانند به صورت لیست نشده از Timeline و یا بصورت دایرکت بین کاربران علامت گذاری شوند. کاربران می‌توانند حسابشان را بصورت کامل خصوصی کنند.

ثبات

خیلی از اینستنس‌های Fedi، مدت زیادیست که هستند. برای مثال mstdn.social از سال ۲۰۱۹ تا الان دارد خدمات می‌دهد. اگه یک ایسنستنس پایین آمد، تنها کاری که باید بکنید استفاده از گزینه مهاجرته که در ماستادون هست و تمام دنبال کننده‌هایتان اتوماتیک منتقل می‌شود. همچنین می‌توانید داده‌هایتان(مثل لیست دنبال کننده‌ها، نشان شده‌ها، favorites) را Export کنید و در حساب جدید Import کنید.

برای پست‌ها، در حال حاضر امکان مهاجرت دادنشان هست ولی ماستادون و Fedi ساخته شدن تا حال حاضر را تجربه کنید، نه اینکه پست‌ها و یادداشت‌ها را در آن ذخیره کنید. ما برای این کارها بلاگ داریم. و هیچ‌کس حساب قبلی را ارزشمندتر از حساب جدید نمی‌داند، عموما مردم به محتوا و شخصیت کنونی شما ارزش میذارن.

علاوه بر این، توییتر و بقیه بهتر از Fediverse نیستند. خیلی از شبکه‌های اجتماعی بزرگ مثل Google Plus پایین اومدند. و خیلی‌ها هم از توییتر دارند مهاجرت می‌کنند، پس من بر این باورم که ماستادون و شبکه‌های Fedi ثبات کمتری نسبت به شبکه‌های اجتماعی دیگر ندارند.

مردم و دوستان

اگه نگران این هستید که مردم زیادی در Fedi نباشند، خوبه بدانید ماستادون به تنهایی حدود یک میلیون و صد هزار در ماه کاربر فعال در شبکه‌اش دارد. هزاران اینستنس عمومی و خصوصی وجود دارد که در حال رشد هستند. شما قطعاً انجمن‌های مورد علاقه‌تان و دوستان جدید پیدا می‌کنید، هم جدید و هم پناهنده‌های توییتر.

اگه تعداد دنبال کنندگان برایتان مهم است، باید بگم شما شاید نتوانید یک میلیون دنبال کننده پیدا کنید ولی من کسانی را دیدم که ۶۰ هزار دنبال کننده داشتند.

اکثر مردم در Fedi خوش برخورد هستند. حتی اگه آدم‌های احمق دیدید، می‌توانید به آسانی بلاک، گزارش و یا حتی کل اینستنس را برای خودتان بی‌صدا کنید. انجام دادنش بسیار آسان است و ابزار فراهم شده برایتان خیلی بهتر از ابزار توییتر است. ابزار حریم خصوصی و اعتدال (Moderation) در Fedi بر اساس تجربیات خاص کسب شده در شبکه‌های اجتماعی فدرال هست پس شما احساس کمبود امکانات برای کنترل فضایتان نمی‌کنید.

اینستنس‌ها به هم متصل هستند اما ممکن است بعضی اینستنس‌ها تصمیم بگیرند برای حفظ کاربرانشان، اینستنس‌های دیگه را بلاک کنند. اگه با این موضوع مشکلی دارید، می‌توانید به آسانی به جای دیگه مهاجرت کنید. اینستنس‌های زیادی وجود دارند که شما می‌توانید بر اساس تجربه و میزان آزادی، یا حتی محتوایی که می‌خواهید انتخاب کنید.

یک روش برای پیدا کردن یک انجمن، جستجو کردن هشتگ و دنبال کردن کسانی است که درباره آن‌ها صحبت می‌کنند. نصیحت من به شما، تا می‌توانید مردم را دنبال کنید و برای خودتان شبکه‌ای از آدم‌ها بسازید، شما بعداً هم می‌توانید Unfollow کنید.

اعتدال (Moderation)

ماستادون از moderation برپایه انجمن استفاده ‌می‌کند، که در هر اینستنس می‌تواند محتوای ناخوشایند را محدود یا فیلتر کند. برای مثال، mastodon.social و چند سرور دیگر محتوایی که در آلمان و فرانسه غیر قانونی است را ممنوع کردن، از جمله سمبولیسم‌های نازی، نفی هولوکاست، و تحریک خشونت علیه قومیت‌ها. سرورها می‌توانند تصمیم به محدود سازی یا فیلتر پیام‌هایی با محتوای تحقیر کننده بگیرند.

انجمن‌های کوچک با رابطه نزدیک، خیلی مفیدتر با محتوای آزار‌دهنده برخورد می‌کنند تا یک کمپانی بزرگ با یک تیم امنیت کوچک.

ولی این به این معنی نیست که از محتوای نازی خبری نباشه. بعضی اینستنس‌ها (که اکثرا توسط بقیه بلاک شدند) به محتوای سمت راست و نژاد پرستانه معروف هستند. اگه با آن‌ها احساس راحتی نمی‌کنید و اینستنستان آن‌ها را بلاک نکرده، خودتان بکنید. آسان است.

امکانات و استفاده

ماستادون و بقیه شبکه‌های Fedi برنامه‌های زیادی دارند. شما به یک وبسایت یا برنامه رسمی (Official App) محدود نیستید. مطمئناً می‌توانید در App store ها پیدایشان کنید.

در مورد امکانات، بعضی برنامه‌ها شاید امکانات بیشتر و تجربه بهتری از بقیه بدهند. مخصوصاً برنامه‌های قدیمی که تجربه و کاربر بیشتری دارند، می‌توانند تجربه کاربری بهتری بدهند.

ماستادون امکانات زیادی دارد مثل: جستجو کردن هشتگ‌ها و مردم، ایجاد رأی گیری، پست خصوصی، محدود کردن پست فقط برای دنبال کننده‌ها، Timeline محلی (Local) و فدرال شده، ایموجی‌های سفارشی در اینستنس‌ها و تغییر رابط کاربری برای خودتان. نیازی نیست که به تم تاریک و چیزهای ابتدایی مثل امکان هشدار محتوا (Content Warning) اشاره کنم که شاید در شبکه‌های اجتماعی دیگر پیدا نشود.

علاوه بر آن، ماستادون برای افراد کم توان هم بهینه شده. یک انجمن بزرگ از افراد کم توان وجود داردو آن‌ها در آن احساس پذیرش و امنیت می‌کنند و می‌توانند از شبکه‌های اجتماعی Fediverse به راحتی و با مشکلات کمتر از بقیه شبکه‌های اجتماعی استفاده کنند.

یک چیز دیگر که ارزش گفتن دارد، پست در ماستادون محدود به ۵۰۰ کاراکتر است. بعضی اینستنس‌ها و شبکه‌های اجتماعی دیگر در Fedi کاراکترهای بیشتری را پشتیبانی می‌کنند.

همین بود

می‌دانم شما احتمالاً نمی‌خواهید این مقاله طولانی را بخوانید که به شما بگوید کار با Fediverse چقدر آسان است، ولی باور کنید، بیشترش خود توضیح است. واقعاً استفاده ازش آسان است. نیازی نیست که یک روز وقت بذارید تا درباره امکانات و نحوه استفاده از آن را بفهمید.

آخرین نصیحت من به شما، به خاطر Fediverse هم که شده در اینستنس‌های کوچکتر ثبت نام کنید، و مهمتر از آن، قوانین و راهنمای انجمن اینستنستان را جهت تجربه بهتر بخوانید.

اینستنس‌های Mastodon ایرانی: خیار، پرسادون (invite only)

موفق باشید و لذت ببرید و اگر ثبت نام کردید، من را هم در فدیورس دنبال کنید.

 

منبع hyti.org